پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه سن داره

خاطرات من و مامان جون

تولد کوچولو

1392/6/9 10:15
نویسنده : مامان جون
982 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته خوشکل من

 

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست ،که می توان با آن بهرنجهای زندگی هم دل بست

ودر میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست

میلاد تو معراج دستهای من است که عاشقانه تولدت رو شکر می گویم

 

دفتر اینجا مدتها بود که داشت خاک می خورد،اتفاقات زیادی تو این مدت افتاد که واقعا مامان نمی تونست بیاد بنویسه

مسافرت ما خاطره خوبی برات نداشت،افتادنت تو زغال عذاب کشیدن تو وگریه های مامان،خیلی روزهای بدی بود،فقط روزی هزار بارخدا رو شکر می کنم که با صورت تو اتیش نیفتادی

هنوز لکه های سوختگی خوب نشده،اگر چه خیلی بهتر شده،اما قلب مامانت با هر جیغ تو وهر تیکه از سوختگی تو کنده شده

شاید بگی من مامان خوبی نبودم اما عزیز دل مامان،مامان همه تلاششو برای خوشبختی تو کرده ومی کنه

جونم به جونت بسته هستش ویک لحظه تنهایی تو رو نمی تونم تحمل کنم

گل خوشکل من

یک سال دیگه گذشته وتو هر روز بزرگتر وعاقل تر میشی

خدا رو شکر می کنم که سالم وسلامت هستی

خدا رو شکر که با وجودت تمام سختی ها ونا ملایمات خیلی راحت تر تحمل میشه،با هر مامان گفتن با هر بوسه خوشکل تو مامان یه جون تازه میگیره،عاشقتم نفس مامان.

دوست دارم نازنین من

واست یه تولد کوچولو خونه بابابزرگت گرفتیم،شب خوبی بود

اینم یه تریپ مادر و دختری

اینم کادو عمه،که خیلی خوشحالت کردبه قول تو دوخرچه

 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

باباي پارميس
6 شهریور 93 15:03
تولدت مبارك مرسی از لطف تون