پرنیا خانمی که دیگه بزرگ میشه
دختر نازم ببخش که مامانی دیر اومدم خودت که میدونی چقدر سرم شلوغه وتازه ا زدست شیطنت هات مگه میشه کاری کرد الانم که اومدم از صبح گازمون قطع شدهو من همچنان منتظر اومدنش هستم .وشما هم که خوابیدی دیگه الان
سرتومیذاری روی پاهام ومی خوابی(داشتم با عمه حرف میزدم)
تازه خبر اینکه منم اصلا دیگه رو پانمی کنمتو شبها هم خودت متکاتو بر میداری وبا هم میریم وتو اتاق می خوابی،قربون دختر باهوشم بشم که خودت دیگه عاقل شدی وشبها کمتر اذیتم می کنی
عزیز دلم حالا قشنگ غذا می خوری ولی نمی دونم چرا زیاد دوس نداری صبحانه بخوری انواع روشها رو امتحان کردم اما فایده نداشت در عوض صبحانهمیوه می خوری(دخترم از الان به فکر اندامشه)
حالا عاشق بیرون رفتنی وتا من میرم سمت در تندی لباساتو میاری که بریم ،قربونت برم که ابنجا تنها هستی واز شانست دو تا پارک هم که کنا ر خونه بود، دارن درستش می کنن ونمیشه رفت توش ولی خلاصه هر روز یه دوری با هم میزنیم. وگاهی هم دلی از عزا در میاریم ودست پر بر می گردیم خونه من که عاشق اون کلاه وشال صورتی هستم که تازه برات خریدم ،وقتی رو سرت میذارم دلم می خواد قورتت بدم از بس که ناز میشی
تو ماه گذشه بردمت آرایشگاه وموهاتو کوتاه کردم .خوشحالم که موهای نازت هر روز داره بیشتر رشد می کنه ولی تو آرایشگاه پدر منو در آوردی
نازنین من
حالا واسه خودت کلی خانوم شدی وشیطون هر روز چند بار کامل آشپز خونه رو که بهم میریزی ، واسه خودت ظرف میشکنی حالا خوبه که من همه جا رو بستم ،ولی موقع جمع کردن سفره کمک می کنی،قربون اون دستای نازت بشم که وسیله هارو بهم میدی
سعی می کنی جوراباتو بپوشی واستعداد خاصی در شکوندن گیره وگل سر های مامانت داری
جدیدا که میری تو اتاق دررو میبندی وپشتی ها رو میندازی و روش سر پا وایمیسی وبپر بپر می کنی هر چنذ لحظه میای یه سرک میکشی ویاز کارتو تکرار میکنی و یا دمپایی های مامان رو می پوشی ولی نمی تنی باهاش راه بری
دندوناتوسواک می کنی،بهمون غذا تعارف میکنی.
گونه هاتو میاری جلو که بوست کنیم وبرامون بوس هوایی می فرستی
عاشق تاب بازی هستی وگاهی روش لالا هم می کنی وعاشق آب بازی که بدو میری سمت حموم
اما گل نازم نمیدونم چراهنوز حرف نمی زنی خیلی از کلمه هارو نمی گی
تازه اونایی رو هم که میگی هر وقت عشقت بکشه می گی(خلاصه باهات برنامه ای داریم)یه حالی به ما میدی ودیگه تموم.
عزیزم خیلی دوست دارم ، چقدر زمان مثل برق وباد میگذره چه زودیکسال وخوردهای شدی.120 ساله بشی گل قشنگم
می خوام عکساتوبذارم اماچون حجمش زیاده با نینی وبلاگ نمیشه دنباله یه راه چاره هستم که زود زود عکساتو بذارم