سفر1
سلام سلام صد تا سلام بلاخره ما از از مسافرت پر از خاطره مون برگشتیم
خیلی از شهر های ایران رو گشتیم ، و کلی روحیمون عوض شد دختر خوشکلم که خیلی تو طول راه خوب بود فقط دیگه دقایق آخر رسیدن مون خسته شده بود.
ما حدود 5 صبح راه افتادیم از تهران به سمت بیر جند اونم با ماشین خودمون ، جالبش اینجا بود که همه پولهامون تو عابر بانک بود و شب قبلش همه عابر بانک ها خراب بود وما فقط با 20 هزار تومان مسافرت مون رو شروع کردیم
خدا روشکر دایی پرنیا جون به داد مون رسید ، ولی تو طول این سفر با آدمهای خیلی مهربون و مهمان نوازی آشنا شدیم
مخصوصا تو شاهرود که هنوز که هنوزه به رفتار پر محبت شون فکر می کنیم،اما راهی که ما می رفتیم گرم بود وجاده هم کویری
جاتون خالی یه دوباری جریمه شدیم و دو باری هم پلیس ما رو نگه داشت البته یکیش خیلی الکی بود اصلا دلیل خوبی نداشت و لی ما ازش می گذریم و میذاریم به شیرینی سفر
تو سمنان صبحانه خوردیم ، ولی چقدر گرم بود ، تو طول راه که همه فامیل چه از طرف خودم وچه بابای پرنیا همیشه با ما در تماس بودن و کلی ما رو شرمنده کردن ، وقتی برای نهار نگه داشته بودیم یه خانوادهای بود که خیلی به ما نگاه می کرد به محض اینکه بابای پرنیا رفت گلاب به روتون دسشویی یکی از خانومای اون خانواده اومد کنارمون و بهم گفت اجازه میدین عروس مون دختر تون رو بغل کنه و من هم با کمال میل اینکارو کردم ولی بهشون تذکر دادم که احتمال داره پرنیا گریه کنه ولی دخمل گلم کلی هم خندید وهمشون دورش جمع شده بودن و نازش میدادن ، خلاصه ساعت 11 شب رسیدیم بابابزرگ پرنیا حاضر نبود ولش کنه اینقدر که نازش میداد . عمه جونش که کلی ما رو شرمنده کرد هم از کاوهای قشنگش و هم کیک تولدی که برای پرنیا گرفت فعلا باید برم چون دخمل نازم داره بیدار میشه
برای پرنیای گلم
وفتی تو راه و پیش فامیل همه قربون صدقه ات می رفتن من تو دلم قند آب میشد ، دختر گلم نمیدونی چقدر دوست دارم . چقدر با خندهات دلم پر میکشه ، وای اون لحظه هایی که از اون لبخندهای متفکرانه میزنی و خودتو لوس میکنی دلم می خواد بچلونمت و اینقدر بوست کنم که خسته بشم حال دیگه باید خیلی بیشتر حواسم بهت باشه چون دیگه قشنگ چهار دست و پا راه میری . خیلی عاشقتم ...