تولد بابایی
سلام جوجه طلا مامان
میدونم خیلی وقته که واست چیزی ننوشتم خودت مامانی رو ببخش والبته امروز رو هم می خوام فقط اختصاص بدم به بابایی
همسرم نازنینم وبابای مهربون پرنیا جون
امروز روز توست ومن
تمام دلتنگیهایم را به جای تو در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
تولدت مبارک
انشالله 120 ساله بشی وسایه ات همیشه بالاسر ما باشه برات بهترین ها رو می خوام
ومی خوام بگم خیلی دوست داریم وعاشقتیم
من وپرنیا می دونیم که همه تلاش تو برای راحتی وآسایش ما داری می کنی وبا اینکه دورزه ندیدیمت ولی همچنان صدات پر از انرژی هستش
بابای مهربون نمیدونم چیکار کردی که دل دخترت برات میره وفقط بابا میگه،ازت منمنوم بابت همه شبهایی که پابه پای من بیدار بودی وکمکم کردی ،به خاطر تمام لحظه های با هم بودن مون،بخاطر فرشته کوچیک خونمون
ازت ممنوم که از خیلی از خواسته هات زدی وداری همه تلاشتو می کنی
من وپرنیا بی صبرانه منتظرتیم که بیای خونه وروی ماهتو ببوسیم
در تمام عمرم یکبار عاشق شدم ووایسته به کسی که برای داشتنش حاضرم از تمام زیبایی های دنیا بگذرم،نبض حیاطم بعد از عشق به خدا برای تو می تپه
تولدت مبارک
میدونم که گاهی میای واینجا رو می خونی پس بدون تا دنیا دنیاست دوست داریم